می سپارم

می سپارم

همه را جارو خواهم کرد.

من پر از خالي ترین لحظات زندگی

و من بی آن که لزجی در خود بزایم

خواهم مرد و سردی غربت تاریکی شب مرا فرا خواهد گرفت

تو نیز نخواهی بود. تا بر من خدایی کنی

مگر این که بر زمین فرود آیي

برای تولدی دیگر همبستری خواهی یافت

و من دیگر، من نخواهم بود و تو دیگر خدایی

نیستی که در ظلمات گم گشته و نامرئی است

شاید پیشتر نیز گفته بودند اما این بار جیغ من است

که داد می زند تا پیله در ترکیدن من ؛ تو و این همه روشنایی ...

You Might Also Like